ماهنامه سیاسی و مدنی قدرت حق
نشریه مستقل هواداران حقوق بشر
ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.
برای آگاهی در زیر چند ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام می کنیم
ماده 5:شکنجه ممنوع
احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.
ماده 6: ارزش انسانی در همه جا
هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود.
ماده 7: همه در برابر قانون مساوی هستند
همه در برابر قانون ، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند.
همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.
ماده 8: رعایت حقوق انسانی توسط قانون
در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد ، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد.
تابستان خونین ۱۳۶۷ نه به قانون مجازات اعدام برای تمامی جرايم
مصطفی حاجی قادری مرحومی
ماده ی ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر
هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.
من به عنوان فعال حقوق بشر مخالف ضد در ضد هرگونه صدور حکم اعدام به هر عنوان و بهانه ای هستم سیاسی، عقیدتی] قصاص و یا قاچاق و ...
اعدام در لغت به معنی " نابود کردن" و "نیست کردن" است. ( فرهنگ فارسی عمید) از طریق اعدام حق زندگی و حیات یک انسان از او گرفته می شود. به عبارت دیگر اعدام یعنی قتل و جنایت!
حق زندگی بالاتر از هر چیز است. حق زندگی جنبه اساسی «حقوق بشر است.
1. فلسفه مجازات، عبارت است از اصلاح مجرم، اصلاح جامعه و احقاق حقِ مدعی. مجازات اعدام هیچ کدام از این سه مورد را ارضا نمی کند.
چرا که:اولا . مجازات اعدام یک مجازات برگشت ناپذیر است. اگر قاضی پرونده اشتباه کند یا از قدرتی که دارد سوء استفاده کند می تواند یک انسان بی گناه را به قتل برساند.
اول: پس از اعدام، آن مجرم دیگر زنده نیست که اصلاح شود.
دوم: مجازات اعدام ادامه چرخه خشونت است. اعث ترویج خشونت
1 . اعدام بازی
2 . تماشای اعدام
3 . جامعه بی تفاوت خانواده من در آرامش باشه
4 . قابیل را هم اعدام نکنید
5 . نگاه به اعدام از نگاه مذهب به بهانه قصاص
6 . سن جرم و جنایت و اعتیاد
آمار سالیانه اعدام از سال 2010رشد صعودی دارد از سال 1385
سال 2009 میلادی بیش از سیصد و هشتاد و هشت مورد اعلام شده
2010 مقامات جمهوری اسلامی اجرای ۲۵۲ مورد اعدام در سال گذشته را تایید کرده اند
2011 عفو بین الملل 360 اعدام را که قوه قضاییه یا رسانه های مجاز رسمی در داخل ایران تایید کرده بودند ثبت کرد.
در میان این عده حداقل چهار زن و سه نفر افرادی بودند که در زمان ارتکاب جرایم اتهامی زیر 18 سال داشتند.
2012 عفو بین الملل همچنان اجرای اعدام 314 تن در ایران نیز تایید شده است،
2013 ایران ) 369
از اعدام حداقل ۸۲۵ نفر در ایران از تیر ۹۲ تا تیر ۹۳ خبر داد
سومن احقاق حق نیز صورت نمی گیرد چرا که مدعیِ اصلی پرونده – مقتول – جان داده است. با اعدام قاتل، برای خانواده مقتول نیز «احقاق حق» رخ نمی دهد چرا که انسانِ از دست رفته شان دیگر به دنیا بازنخواهد گشت.
1 انسان ها ذاتن مجرم به دنیا نمی آیند.
2. شرایط اجتماعی، نوع آموزش، محیط رشد، روند جامعه پذیری، شرایط اقتصادی و موارد دیگر دست به دست هم می دهند تا یک انسان، انسانِ دیگر را به قتل برساند. حکومت حق ندارد جانِ انسانِ قاتل را بگیرد.
چرا که همان طور که یک انسان در اثر جامعه پذیری و شرایط زندگی اقدام به قتل عمد یک شهروند می کند هنوز هم می تواند با جامعه پذیری متفاوت و آموزش صحیح تبدیل به فرد مفیدی برای جامعه اش شود.
۴- حکومت، خود در وقوع قتل نخست مقصر است چرا که حکومت در فرآیند آموزش و رشد شهروندان شریک است.
چگونه اعدام می کنند؟
روش های مختلف اجرای حکم اعدام کشتن و نابود کردن انسان در طول تاریخ اشکال گوناگون زجر آوری را شامل میگردد. مهمترین و عمومی ترین اشکال شناخته شده کشتن و اعدام در سطح جهان عبارتند از: - دار زدن (حلق آویز کردن)، خفه کردن، زنده به گور کردن، سنگسار ، سوزاندن در آتش - شمع آجین کردن - سر بریدن/ سر زدن - گیوتین - تیر باران - صندلی الکتریکی - اتاق گاز - تزریق سم
ماده ۱۹۰ - حد محاربه و افساد في الارض يكي از چهار چيز است:
۱ – قتل
۲ - آويختن به دار
۳ - اول قطع دست راست و سپس پاي چپ
۴ - نفي بلد . ماده
۱۹۵ - مصلوب كردن مفسد و محارب بصورت زير انجام مي گردد:
الف - نحوه بستن موجب مرگ او نگردد .
ب - بيش از سه روز بر صليب نماند ولي اگر در اثناي سه روز بميرد ميتوان او را پائين آورد. .
قابیل را اعدام نکنید و کشورهايی که مجازات اعدام را لغو يا حفظ کرده اند، 31 دسامبر 2011
بيش از دوسوم کشورهای جهان مجازات اعدام را در قانون يا در عمل لغو کرده اند. در تاريخ 31 دسامبر تعداد اين کشورها به تفکيک زير است:الغای مجازات اعدام در مورد تمام جرايم : 96 کشور
کشورهايی که در قانون مجازات اعدام را برای هيچ جرمی ذکر نکرده اند: آلبانی، آندورا، آنگولا، آرژانتين، ارمنستان، استراليا، اتريش، آذربايجان، بلژيک، بوتان، بوسنی هرزگوين، بلغارستان، بروندی، کامبوج، کانادا، کيپ وردی، کلمبيا، جزاير کوک، کستاريکا، ساحل عاج، کرواسی، قبرس، جمهوری چک، دانمارک، جيبوتی، جمهوری دومينيک، اکوادُر، استونی، فنلاند، فرانسه، گابُن، گرجستان، آلمان، يونان، گينه بيسائو، هاييتی، واتيکان،هندوراس، مجارستان، ايسلند، ايرلند، ايتاليا، کيريباتی، قرقيزستان، ليختنشتاين، ليتوانی، لوکزامبورگ، مقدونيه، مالتا، جزاير مارشال، موريس، مکزيک، ميکرونزيا، مولدوا، موناکو، مونته نگرو، موزامبيک، ناميبيا، نپال، هلند، نيوزيلند، نيکاراگوئه، نيو، نروژ، پالائو، پاناما، پاراگوئه، فيليپين، لهستان، پرتغال، رومانی، رواندا، ساموا، سان مارينو، سائوتوم و پرينسيپ، سنگال، صربستان (شامل کوزوو)، سيشل، اسلواکی، اسلوونی، جزاير سولومون، افريقای جنوبی، اسپانيا، سوئد، سويس، تيمور شرقی،توگو، ترکيه، ترکمنستان، تووالو، اکراين، انگلستان، اروگوئه، ازبکستان، وانواتو، ونزوئلا
الغای مجازات اعدام در مورد جرايم عادی 9 کشور
الغای مجازات اعدام در عمل: 3 5 کشور
الغای مجازات اعدام در عمل و قانون 140 کشور
اجرای مجازات اعدام در عمل و قانون : مجموع 58 کشور
در زير فهرست کشورها در چهار دسته می آيد
: الغای مجازات اعدام برای تمام جرايم، الغای مجازات اعدام فقط برای جرايم عادی، الغای مجازات اعدام در عمل و اجرای مجازات اعدام
شعری در دفاع از تظاهرات مردم ایران
تنِ مرد ...
دلا می بینی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر بر می آورد
ز هر خونِ دلی سروی قد بلند می آورد
ز سرو های بلند قهری آشفته می آورد
آیینه دلی باب می شود
اشکی گریان می شود
بادی طوفان می شود
سیلی هیران می شود
ز ویرانه ها آشوب بلوا می شود
ز بلوا ها ندا ها فریاد می شود
ز فریاد ها ستم ها بیداد می شود
ز بیداد ها فردا ها بیدار می شود
بالا پایینی ها از کوه تا چمن
قطع و بُت ریزی در دشت و دمن
همه ی صحرا ها گل برآشفته می روند
همه ی دریا ها باران ندیدی می روند
باد و باران کوه و بُت همه اتحاد ما
میخوانیم برای وطن خاک پا به پای ما
آتشِ مسجد و دودِ فرزانگی
ستمگری باز بود بر سرِ بیچارگی
غمِ من غمِ مرد مرگِ تن
مرد تن می دهد برای وطن
خشونت دردی نو در جامعه
احمد حاجی قادری مرحومی
در ایران با توجه به شرایط موجود میتوان بر این ،مساله مهر تایید زد که حکومت جمهوری اسلامی در موقعیت بسیار حساسی قرار گرفته با توجه به موارد بسیار زیاد از نقض حقوق بشر در ایران توسط حکومت جمهوری اسلامی میتوان متصور بود که دیگر تاب شهروندان تاق شده . حکومت حاکمه در ایران با توجه به ایدولوژیک بودنش چیزی جز سرکوب و آشوب را برای شهروندان به ارمغان نیاورده است . یکی از مواردی که در ایران حکومت حاکم از آن به شدت حمایت میکند خوشنت میباشد .
خشونت انواع و شیوههای متعددی دارد و در عالم واقع ما با شکلهای متنوع خشونت روبرو هستیم.خشونت سیاسی از جمله مباحث پر بحث و در تبادل قرار گرفته ایرانیان است. پس از انقلاب ایران این روند شکل متفاوتی به خود گرفت و شاهد شکلگیری خشونت سیاسی مستقیم از سوی دولتها بوده ایم. خشونتهای اجتماعی ویا فرهنگی نیز عمدتا طی سالهای اخیر خواسته و یا ناخواسته شکل و بوی خشونتسیاسی به خود گرفته است. خشونتسیاسی از آن جهت مهم تلقی میگردد که ما با موضوع "امنیت در جامعه" روبرو هستیم.مهمترین وظیفه دولتها در جوامع انسانی حفظ امنیت و تقویت روحیه آرامش در جامعه می باشد که در صورت بروز و شکل گیری روند خشونتسیاسی این امر مهم کم رنگ خواهد شد.حال یکی از معضلات اخیر در جامعه ایرانی شکل گیری خشونتسیاسی از سوی حکومت و گسترش نفرتپراکنی می باشد. خشونتسیاسی عمدتا از سوی دولتها؛ گروهها، سازمانها و یا افرادی روی میدهد که به دنبال منافعی خاص و معین هستند که می توان به قدرتگرفتن فکری، سیاسی، مالی و مذهبی تقسیم بندی کرد با این حال همانطور که اشاره شد خشونت پدیدهای چند بُعدی بوده و گاه می توان از سوی دولت با در اختیار داشتن قوهقهریه صورت بگیرد که این مبحث در ایران شاخههای متعددی را در بر میگیرد که با توجه به روند تنش میان قوا در ایران، گاه این روند توسط خود دولتمردان به وسیله ابزارهای که در اختیار دارند گسترش مییابد.در سویی دیگر وجود گروههایسیاسی دارای قدرت در حکومت می باشد، در این سوی از شکل گیری و ایجاد خشونت سیاسی، گروه های قدرتگرفته در بدنه حکومت با وجود حیات دولتها جهت حفظ امنیت، توانایی ایجاد خشونتسیاسی را دارا هستند.اگر بخواهیم درخصوص قدرت گروه های ذینفوذ در ایران سخن بگویم می توانیم به گروههای نزدیک به رهبر ایران و یا سپاه پاسداران و همچنین قوهقضائیه اشاره داشت. گروهی دیگر از اجرا کنندگان خشونتسیاسی در ایران گروه ها و انجمنهای مخفی در بدنه حکومت می باشند که عمدتا به آنان گروههای نزدیک به جریانات امنیتی میگویند که توان خود را به آزمایش قرار داده اند با این وجود این گروهها همچون گروه های که چهره حقوقی مشخصی دارند، فعالیت نکرده و کنشهای این گروهها عمدتا به صورت جلسات مخفی و ترویج خشونت از مجاری و کانالهای مختلف می باشد.از سوی دیگر خشونت سیاسی گاه از سوی شهروندان عادی جامعه رخ می دهد. شهروندانی که خود دامن زننده اختلافات و خشونت سیاسی در جامعه هستند. به باور نگارنده شهروندان جامعهی که خود همراه با منادیان خشونت همراه هستند از جمله عوامل موثر جهت باقی ماندن تنش در جامعه خواهند بود. خشونت سیاسی رفتاری است که با دستکاری در کارکرد امرسیاسی موجب تغییراتی بنیادین در روند جامعه دمکراتیک خوانده می شود که این تعریفیکی از صدها تعریف اشاره شده می باشد. ترور و قتل مخالفین سیاسی از جمله موارد مشخص شده در امر خشونتسیاسی تلقی می گردد که می توان آن را در بالاترین بخش از تعریف خشونتسیاسی دانست. ترور و قتل مخالفین سیاسی از جمله موارد مشخص شده در امر خشونتسیاسی تلقی می گردد که می توان آن را در بالاترین بخش از تعریف خشونتسیاسی دانست.قتلیک فعال سیاسی و یا نویسنده، روزنامهنگار، فعال حقوقبشر و یا شهروندان عادی که در مخالفت با امر معین سیاسی دچار ضربات جبرانناپذیری می شوند همه و همه نشان از تضعیف فردی و یا گروهی میدهد که از سوی دولتها و یا گروههای زیرزمینی و در نهایت افراد دارای قدرت شکل میگیرد. خشونت سیاسی به دنبال تضعیف گروهی و قدرت گرفتن گروهی دیگر همواره طی سالهای پس از انقلاب بارها نمایان شده است که حذف فیزیکییکی از صدها نمونه خشونت سیاسی می باشد.قتل احمد نیسی در هلند و یا ترور سعید کریمیان در استانبول ترکیه دو نمونه از قتلهای سازماندهی شده در خارج از کشور میباشد که پس از مدتها این نوع از عملیاتها منتهی به حذف فیزیکی مخالفین در خارج از کشور محسوب شده است.عوامل متعددی در شکل گیری عملیاتهای ترور در میان مخالفین حکومتها نقش ایفا میکنند که می توان به بسته بودن گفتگو ، تبعیض، عدم تساهل و تسامح، نبود جامعهی دمکراتیک و شکلگیری تبعیض علیه دگراندیشان اشاره داشت با این حال آنچه در این میان بارزترین دلیل ترور و قتل فردی و یا جمعی دگراندیشان در حکومتها عنوان میشود عدم تحمل نقد و همچنین نبود عدالت اجتماعی وسیاسی عنوان میگردد. نابرابری حقوقی در ایران طی سالهای پس از انقلاب عمده مباحث منتقدین و اپوزیسیون و حتی گاه پوزیسیون بوده است.نبود فضای برابر برای همه شهروندان و اختصاص تمامی منابع به خودیها و دیگری خواندن منتقدین موجب شکاف و بروز تنشهای بسیاری از سوی حکومت ایران شده است.به دلیل نبود فضایی برای رشد احزاب و یا شکل گیری گروههای منتقد در ایران، اپوزیسیون فاصله بسیاری با بدنه حکومت و همچنین منتقدین پوزیسیون پیدا کرده است .
هیس (آزار جنسی کودکان)
سحر حاجی قادری مرحومی
یکی از آسیب های اجتماعی که یک جامعه را تهدید میکند و میتواند آینده یک شخص و یا چند نسل را تحت تأثییر قرار دهد، کودک آزاری است، فردی که در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته، هرگز نمیتواند از نظر روانی زندگی سالمی داشته باشد لذا کودکی که مورد آزار قرار گرفته است زندگیش به نوعی تغییر خواهد کرد و آن کودک در آینده پدر یا مادر فرزندی خواهد بود که شاید نتواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد. به این ترتیب آزار و اذیت روحی و جسمی یک کودک تأثییر خود را بر یک جامعه خواهد گذاشت.کودک به دلیل سن پایین توانایی تشخیص رفتارهای نادرست دیگران و دفاع از خود در برابر هر نوعی از آزارهای جسمی و روحی را ندارد لذا آنها آسیپ پذیرترین افراد یک خانواده و جامعه هستند.کودک آزاری شامل هر گونه رفتاری است که موجب آسیب جسمی و روانی به کودک شود، از آزار های کلامی تا تنبیه فیزیکی و ...مقالات، کتابها و منایع زیادیدر این رابطه وجود دارد که روانشناسان، جامعه شناسان و تمامی افرادی که در این ضمینه تحقیق و پژوهش میکنند ارائه کرده اند .
اما اینجانب به عنوان یک فعال حقوق بشر با انگیزه آگاهی رسانی و بررسی مسائل اجماعی ایران، مایل هستم به شکلی دیگر موضوع کودک آزاری را بررسی کنم.کودک آزاری یک اتفاق تلخی است که میتوانست برای هر کدام از ما رخ دهد و این رفتار هیچ مرزی ندارد و در تمام جوامع رو به پیشرفت و پیشرفته اتفاق می افتد. اما متاسفانه این ناهنجاری در کشورهایی که حقوق کودک و یا در مجموع حقوق بشر کمرنگ و یا نادیده گرفته میشود، بیشتر است.این ناهنجاری در کشور ما به دلیل خصوصیات اجتماعیمان گاهی کم و یا گاهی بسیار مورد توجه قرار میگیرد. از موارد کودک آزاری که کم توجهی میشود، تنبه فیزیکی و آزار کلامی کودکان است و اما حساس ترین موضوعی که هر انسانی را تحت تاثییر قرار میدهد از جمله اجتماع ایران را، آزار جنسی کودکان است.در گذشته، متاسفانه اگر کودکی مورد آزار جنسی قرار میگرفت به دلایل متعدد مورد پیگیری قرار نمیگرفت. دلایلی از جمله حفظ آبروی خانواده ، تهدید شدن توسط فرد آزار دهنده و پنهانکاری یا رسانه ای نشدن این اتفاق. اما خوشبختانه با وجود شبکه های اجتماعی و بالا رفتن سطح آگاهی مردم و در نظر گرفتن این نکته که، کودکی که مورد آزار جنسی قرار گرفته است قربانی رفتار های غیر انسانی یک شخص و یا اشخاصی هست که باید مورد پیگیری قانونی قرار گیرند، امروزه بطور گسترده تری مردم ایران به این نوع کودک آزاری واکنش نشان میدهند و این امید وجود دارد که در آینده این نوع رفتار غیر انسانی کمتر شود. شاید در گذشته میتوان گفت که کودک آزاری در خانواده ها و یا مناطق فقیر بیشتر بوده است اما امروز با وجود اتفاقات اخیر مانند قاری قرآن سعید طوسی و یا معلم پرورشی یک مدرسه که متهم به آزار جنسی دانش آموزان شده است، نشان میدهد این رفتار غیر انسانی هیچ چهارچوبی ندارد لذا کودکان در هر خانواده و یا اجتماعی که هستند، تهدید میشوند. هرگاه کودک آزاری جنسی مطرح میشود تمام نظر ها متوجه فردی میشود که کودکی را مورد آزار قرار داده است اما نکاتی وجود دارد که باید آنها نیز در جامعه مطرح شود. در کنوانسیون حقوق کودک مصوب نوامبر 1989 ، پنجاه و چهار ماده دارد که در این مقاله نکاتی را مورد بررسی قرار میدهیمبر اساس ماده یکم این کنوانسیون منظور از کودک افراد زیر 18 سال است. و در ماده نوزدهم بند یکم این کنوانسیون مطلبی ارائه شده است:کشورهای طرف کنوانسیون تمام اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی را در جهت حمایت از کودک در برابر تمام اشکال خشونتهای جسمی و روحی، آسیبرسانی یا سوءاستفاده، بیتوجهی یا سهلانگاری، بدرفتاری یا استثمار منجمله سوءاستفاده جنسی در حینی که کودک تحت مراقبت والدین یا قیم قانونی یا هر شخص دیگری قرار دارد، به عمل خواهند آورد. در این ماده اهمیت آموزش مسائل جنسی را یادآور میشود که متاسفانه صحبت در مورد مسائل جنسی در جامعه ایران یک تابو میباشد و در هیچ یک از موارد آموزشی در مدارس مسائل جنسی مطرح نمیشود. و این سوال را در پی دارد که کودکی که هرگز در مورد مسائل جنسی هیچ آموزشی ندیده و آگاهی کامل را در ارتباط را رفتارهای آزار جنسی ندارد چطور میتواند آزار های جنسی را تشخیص دهد و یا در برابر آتها از خود دفاع کند؟
عدم آموزش مسائل جنسی در آموزش و پرورش ایران بنا به دلیل اسلامی بودن سیستم آموزشی و عدم مطرح شدن آن در خانواده ها توسط پدر و مادر به دلایل شرم و حیا این بستر را برای ناانسان هایی فراهم میکند تا از نبود و یا کمبود آگاهی یک کودک در مورد مسائل جنسی در راستای ارضای خواسته های جنسی خود چه کلامی و چه بصورت فیزیکی سوء استفاده کنند.فعالین حقوق بشر در رابطه با آموزش مسائل جنسی در مدارس ایران به هر شکلی سعی در بالابردن سطح آگاهی مردم ایران را داشته اند و تلاش دارند با پافشاری بر حق انسانی در کنار مردم، دولت ایران را مجبور کنند تا به موارد این کنوانسیون عمل کند و هر بار که کودک آزاری در ایران رخ دهد، انگشت اتهام به سمت مسئولین و متهم به آزار جنسی میباشد.و در آخر این نکته هرگز نباید فراموش شود که کودکی که مورد آزار قرار میگیرد، قربانی رفتارهای نادرستی شده است که باید توسط خانواده یا قیم خود مورد پیگیری قرار گیرد، و به هر طریقی باید اطلاع رسانی شود تا آنهایی که نقشه های شومی در سر دارند بدانند رفتارهای غیر اخلاقی جنسی آنها پنهان نخواهد ماند و بدین طریق کودک آزاری کمتر خواهد شد.
کشتن دختران و زنان به بهانه ناموس
حلیمه حسن سوری
زن و کودک در جمهوری اسلامی دو قشر مظلومی هستند که مدافعی ندارند و به خاطر شرایط خاصی که در جامعه امروز ایران حاکم است در معرض آسیبها و خطرات گوناگون و متعددی قرار دارند که به طور کلی جامعه را تهدید میکند.رومینا دختر نوجوانی بود که روز اول خرداد در یکی از روستاهای بخش حویق در شهرستان تالش توسط پدرش به قتل رسید. پدر رومینا در تحقیقات پلیس، انگیزه قتل دخترش را “فرار او از منزل” عنوان کرده است.در مصاحبه با خانواده فردی که رومینا به آنها پناه برده بود، ابعاد تازهای از قتل این دختر نوجوان به دست پدرش را نشان میدهد.
خواهر بهمن از موضوعی سخن به میان میآورد که روزنامه سازندگی بنا به شرایط به اشاره از آن گذر میکند؛ موضوعی که میتواند ادعایی مربوط به آزار جنسی رومینا توسط پدرش باشد.این روزنامه مینویسد: خواهر بهمن اما پرده از رازهایی بر میدارد، رازهایی مگو که متاسفانه قابل انتشار نیست و اثبات آنها سخت. موضوعی که موجب میشود وقتی پدر رومینا به دنبالش میآید، خواهر بهمن سیلی محکمی به گوش پدر رومینا میزند.به گزارش رکنا، عصر ۱ خرداد کانالهای محلی تالش از یک قتل فجیع ناموسی خبر دادند. دختری ۱۳ ساله در سفید سنگان لمیر از بخش حویق به دست پدرش در خواب سر بریده شد. رومینا دلباخته یکی از پسرهای همشهری شده بود. به گفته محلیها مخالفتهای شدید پدر دختر با ازدواج این دو به دلیل تفاوتهای فرهنگی، آنها را به فکر فرار از منزل وا داشت. اما پیگیریهای خانوادهها به دستگیری آنها توسط پلیس منجر میشود. به گفته افراد محلی رومینا به دلیل حفظ امنیت جانی خود و آشنایی با خلقیات پدرش تمایل به بازگشت به خانه نداشته، اما به ناچار و طبق قوانین به پدر خانواده تحویل داده میشود. یک قتل ناموسی دیگر؛ دختر ۱۸ ساله در آتش سوخت
یک زن در محله سیماندارب رشت با انگیزه ناموسی توسط برادرش به آتش کشیده شد. او روز سهشنبه بر اثر شدت سوختگی در بیمارستان جان سپرد. در قوانین جمهوری اسلامی مواردی در نظر گرفته شده تا افرادی که مرتکب “قتلهای ناموسی” میشوند را از مجازاتهای سنگین معاف کند.به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از رشت۲۰، روز سه شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، زنی که توسط برادر خود با انگیزه ناموسی به آتش کشیده شده بود جان سپرد.این اتفاق هفته گذشته در محله سیماندارب رشت رخ داد و برادر مقتول با انگیزه ناموسی خواهرش را به همراه خانه ای که در آن حضور داشت به آتش کشید.روز گذشته این زن به دلیل جراحات ناشی از سوختگی بالای ۹۰ درصد پس از یک هفته بستری بودن در بیمارستان جان سپرد.گفته میشود برادر مقتول که عامل این قتل است در حال حاضر در بازداشت به سر میبرد.
قتل ناموسی و همسر کُشی در بلوچستان بیداد می کند سعیده خاشی (نویسنده و فعال مدنی در سیستان و بلوچستان) بعد از نوشتن از هاجر ؛خبر قتل زبیده نیز به من اطلاع داده شد؛ زبیده ی چهل ساله توسط همسرش به آتش کشیده شده و بر اساس ادعای نزدیکانش همسر وی که اکنون متواریست تلاش کرده که این حادثه را به صورت خودسوزی صحنه سازی کند. گویا زبیده اختلاف سنی زیادی با همسرش داشته و به خاطر فرزندش و نبود پوشش حمایتی قوی سکوت در برابر رفتار ستم بار همسرش را انتخاب کرده و در نهایت او بود و آتش و تنی که دیگر نه جان دارد و توان حتی برای سکوت در برابر ظلم. داستان سارا را نیز دیروز شنیدم؛ پانزده ساله بوده و توسط همسرش با ضربات چاقو به قتل رسیده است. سه اتفاق تلخ همسر کشی در فاصله ای کوتاه رخ داده است؛ “شر” تلخی رخ داده و جغرافیا نیز نمی شناسد؛ زنان از بدو پیدایش جوامع همواره تحت ستم و جبر نگاه های قیم مآبانه بوده اند و نه تنها خودشان قربانی شده اند بلکه قاتلان نیز قربانی جامعه هستند.
عمدتا مسایل اجتماعی تبدیل به دغدغه نمی شوند و مسایل مربوط به زنان تحت لوای حفظ آبرو و ناموس همواره ازدیده ها پنهان می شود و فعالیت های بسیار اندکی پیرامون پژوهش و تحلیل چرایی آن صورت می گیرد و اقدامات انجام شده برای توانمند ساختن زنان و رونق چرخه ی آگاهی بسیار کم رونق است! وقتی طرح های کاهش آسیب اجتماعی مرکز محور است و برای تمامی استان ها نقشه های راه یکسان است و جامعه ی مدنی نیز ضعیف و اندک فعالین حوزه ی زنان همواره تحت فشارهای ناروا از سوی جامعه ی محلی خود هستند طبیعتا جریان های توسعه طلب فرصت احیا و شکل گیری ندارند.هر چند هر کدام از ما اگر به عنوان شهروندان عادی از این اتفاقات بنویسیم و بر علیه فراموشی مسلح به قلم شویم و در جامعه نیز به نشر حقیقت و فعالیت های میدانی هر چند اندک روی بیاوریم شاید بتوان اندکی از خلأهای موجود را پر کرد. فرقی نمی کند هاجر باشد یا سارا یا زبیده؛ هر کدام ازاینان نمونه هایی از قربانیان خشونت علیه زنان هستند که مرز هم نمی شناسند.از تریبون هایی که مردم برایشان ارزش قائلند باید صدای حق خواهی و نهی خشونت علیه زنان شنیده شود؛ روحانیونی که برای حضور یک دختر در سریال های محلی آه و فغان سر می دادند باید دربرابر قتل زنان نیز سخن بگوید و روشنفکران و سیاسیونی که از نردبان تفکرات خوش رنگ و لعاب برابری طلبی؛توجه به جامعه ی زنان ؛برای خود موقعیت سیاسی و اجتماعی کسب کرده اند باید برای مبارزه ای کار آمد و راهگشا اقدام کرده و در پی سیاستگذاری های درست برای رسیدن به “عدالت” همه جانبه باشند. عدالتی که در آن دخترکی برای رفع تشنگی در هوتگ نمیرد و رویای نشستن پشت نیمکت های یک مدرسه ی ساده را نداشته باشد .
فقرو ناآگاهی
اکبر قبادی چقاکبودی
آنها میگویند اسماعیل نمیتوانسته است برای انجام این کارها تنها باشد. او وقتی هاجره را به بیمارستان رسانده، به مادر زنش زنگ زده و گفته است که ما بین راه تصادف کردهایم و ماشینمان شعلهور شده، خودتان را به بیمارستان برسانید چون هاجره زخمی شده است.
اما وقتی برادر هاجره به بیمارستان میرسد، عملا دیگر خواهرش جان به تن نداشته است و ملافه را روی صورتش کشیده بودند. به گفته بصیر حسینبر، از وابستگان نزدیک هاجره، موضوعی که آنها را متعجب کرده، تفاوت اظهار نظر مابین پزشکان بیمارستانی است که هاجره چند ساعت در آن جا بستری بوده و اظهارات پزشکی قانونی که بعد از مرگ، جسد او را تحویل گرفته است: «وقتی به بیمارستان رسیدیم، پزشک معالجی که شیفت بود، برای ما توضیح داد که چه بلاهایی بر سر هاجره آمده بود. اما روز بعد به کلی انکار کردند و گفتند پزشکی قانونی باید گزارش بدهد و این وظیفه ما نیست که ادعایی مطرح کنیم. به نظر میرسد پزشکان بیمارستان ترجیح دادهاند خودشان را از درگیریهای محلی دور کنند.»
فریبا بلوچ، فعال حقوق زنان و از اهالی بلوچستان به نقش تهدید خانواده آزاررسان اشاره میکند: «گویا مادر اسماعیل تماس گرفته و گفته است که اگر اتفاقی برای پسرم بیفتد، مطمئن باشید که اجازه نمیدهیم شما دیگر راحت زندگی کنید.»
هاجره روز پانزدهم اردیبهشت ماه در گذشت و روز شانزدهم به خاک سپرده شد. با این که حساسیت زیادی برای پنهان ماندن ابعاد این اتفاق وجود داشت اما دنیای مجازی کارش را پیش برد و این خبر در پستو نماند. منیره، همسایه هاجره و کارمند شهرداری سراوان به «ایرانوایر» میگوید: «این که خانواده قربانی یا متهم از کاربران توییتر درخواست کنند که عکس قربانی حذف بشود، با توجه به نرم های معمول منطقه، بسیار عادی است. به هر حال، زنی که مرکز خبر شده، از نظر افکار عمومی گناهکار است. اینجا حتی زنی که مرتکب جرمی نشده ولی به هر دلیل با میل و اراده یک عضو مذکر خانواده بمیرد، مردهاش مایه خفت و خواری است. آنها به رنجهایی که آن زن برده و جان شیرینش را از دست داده است، فکر نمیکنند بلکه ترجیح میدهند زن مورد نظر مرده باشد و خبرش هم جایی درج نشود.
فریبا بلوچ می گوید دختر عموی خودش را ۲۰ سال پیش تنها به این دلیل که میخواست شریک زندگی خود را شخصا انتخاب کند، کشته بودند: «دایی من دختر عمویم را جلوی چشم دو کودکش تنها به این دلیل کشت که جسارت کرده بود از همسر معتادش طلاق بگیرد و بعد هم میخواست با مردی که خودش انتخاب کرده بود، زندگی کند. اما جالبترین بخش ماجرا این جا است که آن سالها دایی من را بیهیچ عقوبتی در کوتاه مدت آزاد کردند و کلا ماجرا به مصالحه انجامید. جوری رفتار میشد گویا اصل دختر عموی من از اول وجود نداشت.» از آن جایی که همسر هاجره بعد از رها کردن بدن سوخته و نیمه جان او از محل متواری شده است و شواهد و مدارکی از مداخله او در مرگ همسرش وجود دارد، اداره آگاهی سراوان برادر اسماعیل را برای پارهای توضیحات احضار و او را به طور موقت بازداشت میکند تا این که امروز۲۹ اردیبهشت اسماعیل را هم دستگیر میکنند. حالا حرفهایش را پس گرفته است. مردم محلی نمیخواهند خودشان را وارد جریان انتقام گیری و درگیری طایفهای بکنند. وابستگان اسماعیل هم میگویند اگر قتلی در میان بوده، پس چرا آن مرد سعی کرده است زنش را به بیمارستان برساند؟ آنها میگویند اگر احتمالا قتلی رخ داده، اسماعیل در شرایط طبیعی نبوده است و شاید لازم باشد از او تست روانشناسی بگیرند. خانواده هاجره میخواهند بدانند چه بر سر دخترشان آمده است. آنها میپرسند چه طور ممکن است در یک خانواده پر جمعیت، والدین اسماعیل متوجه فشارهایی که به عروسشان وارد میشده است، نباشند؟
چه طور متوجه نشدهاند که او را شب هنگام به زور از خانه بیرون بردهاند؟
چرا نپرسیدن به کدام گناه کتک میخورد؟
حالا خانواده هاجره دارند تلاش میکنند حضانت کودک دو سالهاش را از دادگاه بگیرند. آنها امروز و فردا میروند تا وسایل شخصی هاجره را هم تحویل بگیرند. لابد چند چند آلبوم عکس، یک چمدان لباسهای نیمدار و هر آنچه از آدمی به نام هاجره حسین بر باقی مانده است، به خانه برمیگردد. سیستان و بلوچستان یکی از استانهایی است که در صدر لیست قتلهای ناموسی قرار دارد. آمار روشن و به ثبت رسیدهای در مورد این قتلها وجود ندارد. بسیاری از این قتلها گزارش نمیشوند، شاکی خصوصی ندارند و در اغلب موارد، خانواده قربانی در یک توافق تلخ و تاریک، چشمان خود را بر مرگ عزیزشان میبندند.
دگراندیشی در ایران اسلامی
فاطمه صالحی نژاد فرد
تاریخ همواره شاهد کشتار و ستیز با دگراندیشان بوده و اگر بخواهیم مثالی از نسل کشی دگراندیشان دوره ی معاصر بزنیم کشتار بی رحمانه بیش از یک میلیون مسیحی بدست دولت عثمانی در دوران جنگ جهانی اول نقض آشکار حقوق بشر و ضد انسانی است که قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد . در ایران نیز از آغاز انقلاب 1357 تا کنون دگرانذیشان دینی، از بهایی و یهودی و مسیحیان و نوگیشان و زرتشتیان تا اهل تسنن و دیگر فرقه های اسلامی چون اهل حق و درویشان گنابادی و غیره با فشار و تعرض و آزار حکومت اسلامی روبرو بوده اند . عده زیادی از آنان به ویژه یهودیان و مسیحیان و بهاییان دست به جلای وطن زندن و راه مهاجرت در پیش گرفتند . با گرویدن مسلمانان ایرانی به مسیحیت چند رهبر کلیسا مانند کشیش هوسپیان ( مرداد 72 در کرج به قتل رسید ) و کشیش دیباج و کشیش میکائیلیان ( مرداد 73 پس از ربوده شدن به قتل رسیدند و جنازه قطعه قطعه شده آنها که در یک فریزر نگهداری میشد بعدها کشف شد . با ترتیب دادن یک نمایش امنیتی سه دختر به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق مسئول این قتلها اعلام شدند ) در ایران کشته شدند . مجیدرضا سوزنچی و فاطمه محمدی دو نوکیش مسیحی ساکن تهران که در تاریخ 27 آبان سال گذشته توسط ماموران اطلاعات بازداشت شده بودند همچنان در زندان اوین نگهداری میشوند . در بهمن ماه سال جاری نوکیش مسیحی بنام علی امینی در زندان مرکزی تبریز و انتقال نوکیش مسیحی دیگر بنام ناصر نورد گل تپه برای اجرای حکم 10 سال حبس تعزیری در زندان اوین منتشر شد . و صدها مسیحی تحت بازجویی قرار گرفتند و زندانی شدند . چاپ کتاب مقدس مسیحیان به زبان فارسی ممنوع شد و بسیاری از نسخه های کتاب مقدس در کنار مواد مخدر و بطریهای مشروب الکلی به آتش کشیده شد . خدمات کلیساها تعطیل و به خانه ها کشیده شد . اخیرا نیز خدمات دو کلیسا در تهران به زبان فارسی و در روزهای جمعه ممنوع شده است . مسلمانان ایرانی که به مسیحیت روی می آورند در خطر مرگ با اتهام ارتداد روبرو هستند . در چنین شرایط دشواری ایمانداران تازه مسیحی شده و به عبارتی نوکیش از یک طرف طرف در اجرای مراسم پرستشی خود با خطرات زیادی مواجه هستند و از سویی بعنوان یک ایماندار واقعی باید بشارت دهنده ی ایمان و آیین خود باشند که همواره خطر زندان و مرگ آنان را تهدید میکند . جمهوری اسلامی از این استقبال و گرایش نسل جدید و نواندیش به هراس آمده و از هیچ راهی برای از بین بردن این موج کوتاهی نمیکند . با وجود اینکه ایران معاهدات بین المللی از جمله منشور حقوق بشر را امضا کرده که یکی از مفاد آن به آزادی اندیشه مربوط مربوط میشود با این وجود تخلفات زیادی مرتکب میشود که متاسفانه جامعه بین الملل نیز در اینباره اقدام جدی بعمل نمی آورد . البته بسیاری از انسانها از حقوق اولیه خود آگاهی ندارند چون اگر میدانستند که از چه حقوقی برخوردار هستند از این سکوت و فعالیتهای پنهانی و زیرزمینی دست بر میداشتند و درپی گرفتن مطالباتشان بر می آمدند و دیگر حتی نیازی به مداخله یا نظارت سازمانهای بین المللی نبود . لازم به ذکر است علیرغم اینکه طبق قانون مسیحیان بعنوان یک اقلیت دینی به رسمیت شناخته میشوند، با این حال دستگاههای امنیتی مسئله گرویدن مسلمانان به مسیحیت را با حساسیت خاصی دنبال میکنند و برخورد قهرآمیزی با فعالان این عرصه دارند . در اصل 26 قانون اساسی به صراحت بر آزادی فعالیت اقلیتهای دینی تاکید شده و در این اصل آمده است : ( احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند . هیچ کس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت .
ماده 10 منشور حقوق شهروندی در این باره میگوید : توهین، تحقیر یا ایجاد تنفر نسبت به قومیتها و پیروان ادیان و مذاهب و گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی، ممنوع است . در ماده ی 99 این منشور نیز آمده است ( شهروندان حق دارند از امکانات لازم برای مشارکت در حیات فرهنگی خود و همراهی با دیگر شهروندان از جمله در تاسیس تشکلها، انجمنها، برپایی آیینهای دینی و قومی و آداب و رسوم فرهنگی با رعایت قوانین برخوردار باشند .
ماده 18: حق آزادی عقیده هر کس حق دارد که از آزادی فکر و وجدان و مذهب بهره مند شود . این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان میباشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هر کس میتواند از این حقوق یا مجتمعاٌ به طور خصوصی یا بطور عمومی برخوردار باشد . این ماده و بسیاری از ماده های قانونی فقط جنبه تشریفاتی داشته و در عمل فاصله زیادی در اهداف قانون دارند . ما فعالان حقوق بشر برآنیم که هم مدافعان حقوق افراد باشیم و هم افراد جامعه خود را با این حقوق مسلم آشنا سازیم تا هر فرد با هر عقیده و مذهبی که دارد بتواند آزادانه از اندیشه خویش حرف بزند و مانند جوامع دموکراتیک افراد در امنیت زندگی کنند نه اینکه به خاطر باورهای خویش در بند و اسیر باشند یا کشته شوند .
به امید روزی که در جامعه ایرانی هر کسی بتواند از حقوق ذاتی خویش برخوردار بوده و در آرامش و احترام زندگی کند .
مشکلات فعالین محیط زیست در ایران
احمد حاجی قادری مرحومی
قوانین جمهوری اسلامی ایران در زمینه ی سازمان های مردم نهاد و فعالیت های آنها بسیار مبهم است، به همین خاطر فعالیت های بازدارنده و آگاهی بخشی که فعالان محیط زیست دارند در ایران یک جرم تلقی می شود.اگر به وبسایت رسمی سازمان محیط زیست ایران مراجعه کنید منشوری وجود دارد بنام منشور فعالیت های سازمان های مدنی ، اگر به این منشور دقت کنید می بینید که سازمان های مردم نهاد یا همان“ سمن ها“ رابط بین مردم و دولت و حکومت هستند و در واقع این سازمان های مردم نهاد باید در جامعه وجود داشته باشند و نقش آنها این است که دولت و مردم را همسو می کنند و باعث می شوند آن برنامه هایی که مورد نیاز است اجرا بشود، این منشور می گوید بدلیل اینکه محیط زیست بسیار حساس و آسیب پذیر می باشد باید در این زمینه مشارکت مردمی وجود داشته باشد.
در سال ۱۳۹۷ سازمان محیط زیست ایران سند راهبردی را منتشر کرد که چشم انداز دولت در زمینه ی جذب مشارکت های مردمی برای حفظ محیط زیست بود و ما در هیچ جای این سند کلمه ی آزادی را نمی بینیم. برای اولین بار در سال ۱۹۹۲ در کنفرانس محیط زیستی سازمان ملل در ریو یک دستورالعمل صادر شد که مفهوم توسعه ی پایدار را توضیح می دهد و در واقع نقطه ی ورود مسئله ی محیط زیست به عنوان یک امر حیاتی به حوزه ی سیاست و اقتصاد می باشد، در این دستور العمل آمده است که مردم علاوه بر اینکه حق مداخله در محیط زیست را دارند باید به اطلاعات محیط زیستی دسترسی هم داشته باشند تا بتوانند تصمیم بگیرند و قوانینی را روی کار بیاورند که حافظ سلامت مردم و نسل های آینده باشد.در سال ۱۳۹۰ وقتی دریاچه ی ارومیه رو به خشک شدن نهاد، اعتراض های مردمی شکل گرفت و به دستگیری صدها نفر از معترضین انجامید، اما خواسته ی مردم چه بود؟ مردم می گفتند سد سازی ها و ساخت و سازهایی که اطراف دریاچه ارومیه انجام می شود باعث جلوگیری از ورود آب به دریاچه می شود و همین موضوع باعث خشک شدن دریاچه می شود “دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه کشور و یکی از سه دریاچه بزرگ آب شور در دنیا می باشد“ طبیعتا وقتی آب دریاچه کم می شود مقدار نمک دریاچه زیاد می شود و باعث از بین رفتن گونه های جانوری و گیاهی درون دریاچه می شود، ولی پاسخ دولت به جای تامل و اندیشه و برنامه ریزی صحیح و حساب شده بازداشت گسترده این افراد بود، این نشان دهنده عدم توان تحمل دولت برای پذیرش انتقاد سازنده و مسالمت آمیز می باشد.سال ۱۳۹۶ با استارت پروژه دستگیری فعالان محیط زیست نزدیک به ۵۵ نفر را در سراسر ایران بازداشت شدند.از جمله ی این افراد می توان به هومن جوکار، امیر حسین خالقی، سام رجبی، طاهر قدیریان، نیلوفر بیانی، سپیده کاشانی، مراد طاهباز، کاووس سید امامی نام برد، که کاووس سید امامی به طرز مشکوکی در زندان تنها چند روز پس از دستگیری جان باخت و دلیل مرگش خودکشی اعلام شد و خانواده کاووس سید امامی صحت خودکشی او را نپذیرفتند و سازمان عفو بین الملل مرگ کاووس امامی را مشکوک اعلام کرد و خواستار کالبد شکافی دوباره جسد این فعال محیط زیست شد، در سال های اخیر جمهوری اسلامی با دستاویز شدن به اتهام جاسوسی سعی در گوشه نشین کردن فعالان محیط زیست دارد، عیسی کلانتری رئیس وقت سازمان محیط زیست ایران دستور به تشکیل کمیته ای داد برای بررسی کردن این مسئله و نتیجه به این شرح بود که فعالینی که دستگیر شده اند به هیچ عنوان قصد جاسوسی نداشته اند و وزارت اطلاعات ایران اعلام کرد که این وزارت خانه هیچ دلیلی برای جاسوسی فعالان محیط زیست بازداشت شده پیدا نکرده است.محسنی اژه ای رئیس وقت قوه ی قضاییه در سال ۹۷ اعلام کرد که اتهام این افراد از جاسوسی به فساد فی الارض تبدیل شده است که این باعث اعدام این افراد می شد. در سال های اخیر فعالان محیط زیست با اتهام های عجیب و غریب مواجه می شوند، به عنوان مثال فعالان آذربایجانی که در زمینه ی دریاچه ارومیه فعالیت می کردند آنها را به قوم گرایی و تجزیه طلبی متهم کردند و مشابه همین اتهامات را به مردم عرب زبان خوزستان و فعالان کرد هم وارد کردند.فعالان محیط زیستی که در سال ۹۶ بازداشت شدند در سال ۹۷ دادگاهی شدند و بدون اجازه دسترسی به وکیل به مجموعا به ۵۸ سال زندان محکوم شدند.(ویکی پدیا) این رفتار های جمهوری اسلامی به مثابه ی یک دزد می ماند، دزدی که خلافی را مرتکب شده است و می داند که دیر یا زود دستش رو خواهد شد، این دزد حتی زمانی که مردم عادی که از کنارش رد می شوند را می بیند، می ترسد و مدام ترسی در جان خود احساس می کند که مبادا دستش رو شود، جمهوری اسلامی دقیقا این رفتار را از خودش نشان می دهد. سردمداران جمهوری اسلامی سالهاست که مشغول دزدی و پنهان کاری هستند. در ویدویی که توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران منتشر شد به این موضوع اشاره می شود که خاکی که توسط این فعالین نمونه برداری شده است برای پی بردن به برنامه موشکی ایران بوده است در صورتی که این کاملا یک توهم است و یا اینکه گفته شد دوربین هایی که این افراد استفاده می کردند برای رصد مناطق نظامی استفاده می شده است، در صورتی که کارشناس های نظامی و فعالان محیط زیست و خود سازمان محیط زیست ایران اعلام کردند که این دوربین ها فقط برای رصد حیوانات استفاده می شوند و کاربردی به غیر از این ندارند. دولت ایران در جای جای ایران، در زیر زمین ها و دل کوهها پایگاه موشکی ایجاد کرده است و مشکوک به فعالیت هسته ای است و هیچ کس از این قضیه اطلاعی ندارد و این مسئله باعث شده که حتی وقتی شخصی تصادفی از دل کوهی رد می شود آنها به خودشان مشکوک شوند.فعالین محیط زیست آن چیزی را که مردم عادی می بینند را خیلی بهتر و موشکافانه تر از مردم عادی با پوست و خون خود و با قلبشان درک می کنند. به نظر من یک فعال محیط زیست قلب بسیار مهربانی دارد چرا که یک دغدغه ای در مورد موجودات زنده ی دیگر در وجود این شخص شکل گرفته است و این دغدغه ارزشمند می باشد ولی در مقابل جمهوری اسلامی به این افراد انگ جاسوسی می زند.
وقتی ما دقیق نگاه می کنیم سد سازی که در دوره ی آقای رفسنجانی و آقای خاتمی استارت خورد و به یک صنعت برای سپاه تبدیل شد، یا مسئله ی قاچاق خاک که چه به شکل بسته بندی شده و چه همراه گل و گیاه فروخته می شود یک مسئله بسیار مهم محیط زیست در ایران می باشد. یک فعال محیط زیست با تمام وجود این آثار منفی که سد سازی بر روی منابع آبی کشور و اکوسیستم دارد را درک می کند و می داند که اگه این منابع حفظ نشنوند و از آنها حفاظت نشود سرنوشت سیاهی در انتظار نسل های آینده خواهد بود.از یک طرف هم این افراد با جان خودشان قمار می کنند چرا که در ایران مسائل محیط زیستی و تخریب هایی که وجود دارد مستقیما با منافع سپاه گره خورده است.
یک فعال میحیط زیست وقتی می خواهد وارد مسئله قاچاق خاک در ایران بشود و آنرا بررسی کند باید دست روی فعالیت های انحصاری سپاه در گمرک و اسکله های ایران بگذارد، پس اینجاست که می بینیم فعال های محیط زیست دارند با جان خودشان و اطرافیانشان بخاطر علاقه ی وافری که به طبیعت دارند بازی می کنند.حال فرض کنید یکی از این افراد بازداشت می شود؛ وقتی این فرد را برای بازجویی به اطلاعات سپاه می برند؛ افرادی که در سپاه بازجویی می کنند در واقع یک تعداد آدم روانی هستند که کاملا شستشوی مغزی شده اند و بخش بزرگی از این افراد باید در بیمارستان ها بستری بشوند و بخشی دیگر از آنها انسان های بی رحم هستند. شما اگر به صحبت هایی که مسئولین سپاه انجام میدهند دقت کنید مدام در این فکر هستند که کسی دارد علیه اونها توطئه می کند و کسی دارد علیه آنها برنامه ریزی می کند و دلیل این ترس است، ترسی که وقتی انسان خلافی مرتکب می شود و خودش را در خطر احساس می کند سراغ او می آید و مدام خودش رو زیر نظر می بیند. این توهم باعث شده هر فعالیت مدنی در نطفه خفه شود، در صورتی که این فعالیت ها در نهایت باعث اصلاح جامعه می شوند، بخشی از سیستم سپاه می دانند که این افراد بی گناه هستند ولی می خواهند به وسیله ی این اذیت و تهدید هایی که می کنند یک پیام رو به جامعه ی مدنی برسانند، می خواهند این پیام رو برسانند که ما قادر مطلق هستیم و در هر لحظه هر کجا که بخواهیم هر اتهامی رو به شما خواهیم زد و شما حتی جرات نفس کشیدن رو هم نباید داشته باشید. اگه دقت کنید رویکرد این بخش از سپاه روی فعالیت های مدنی متمرکز می باشد و از دهه ی شصت به این طرف روی فعالیت های متفاوتی متمرکز شده است، از جنبش دانشجویی تا پرونده ی ملی مذهبی ها تا نهظت آزادی تا طیف آقای منتظری تا وبلاگ نویس ها در دهه ی هشتاد و سال های اخیر هم مسئله ی فعالان محیط زیست که یکی از مهمترین آنها می باشد.
اگه به تاریخ مفاهیم حقوق بشری در ایران نگاه کنیم می بینیم که نسل اول خواستار حقوق مدنی و سیاسی بوده نسل دوم حقوق اجتماعی اقتصادی و فرهنگی بوده و نسل سوم که جدیدتر می باشد حق دسترسی به محیط زیست سالم و صلح و حق توسعه رو می خواهد. حکومتی که به حقوق مدنی،سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم پایبند نیست مسلما به حقوق محیط زیستی افراد جامعه که نوع جدیدی از حقوق شهروند ی است نیز پایبند نیست.
حکومتی که تمامیت خواه جمهوری اسلامی خودش را نماینده ی کل مردم می داند، خودش را نماینده ی صد در صد مردم می داند و دوست دارد مردم را تسخیر کند، بنابراین تمایل دارد که این افراد که به فعالیت های مدنی می پردازند را دست نشانده معرفی کند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی گزارشی را تهیه کرد که بدون ارائه ی هیچ مدرکی افراد بازداشت شده توسط سپاه را متهم به جاسوسی می کرد و حتی دلیل تغییرات منفی اقیلمی آب و هوا را به آنها نسبت می داد. اگه شما به تحقیقات و آثار این افراد نگاه کنید می فهمید که اتفاقا تحقیقات بسیار جامع ای در مورد وضعیت محیط زیست، گونه های جانوری، تغییرات اقلیمی و منابع آبی در ایران داشته اند.
امروز هم به همین شکل می باشد حلقه ی محاصره برای افرادی که دغدغه دارند و به محیط زیست و حیوان ها اهمیت می دهند بسیار تنگ است و این افراد برای علاقه و دغدغه ای که دارند جانشان را به خطر می اندازند و در واقع این قضیه برای فعالین حقوق بشر و فعالین مدنی هم حاکم می باشد و اگه شخصی بخواد فعالیتی انجام دهد بازداشت می شود و آن شخص را متهم می کنند به جاسوسی و به او انگ می زنند، در صورتی که یکی از نیازهای جامعه دموکراتیک وجود NGO ها و فعالین حقوق بشر می باشد که به صورت مداوم کار کنند و سعی کنند رابطه ی بین خواسته های مردم و قدرت حاکم رو متعادل کنند.
وضعیت زنان ایرانی در اقوام مختلف
سحر حاجی قادری مرحومی
استفادهی بیرویه از سوختهای فسیلی مانند زغال سنگ و نفت و افزایش گازهای گلخانهای به گرم شدن کرهی زمین انجامیده و پیامدهای فاجعهآمیزی در بر داشته است. سیلابها و توفانهایی با قدرت تخریب بالا، گرمای طاقتفرسا، خشکسالی های پیدرپی و در کنار آن استفادهی نامناسب انسان از آب و منابع طبیعی سبب شده تا کارشناسان و سازمانهای بینالمللی زنگ خطر را به صدا در آورند.
نقش مردان در آسیبپذیری زنان
اخبار مربوط به خشم آشکار طبیعت از دستکاری خودخواهانهی انسان از سراسر دنیا به گوش میرسد. اما انتقام طبیعت با نابرابری جنسیتی نیز همراه است. تحقیقات مراکز پژوهشی و نهادهای بینالمللی نشان می دهد که زنان بیشتر از مردان بر اثر تغییرات اقلیمی آسیب میبینند. طرفه این که پژوهش مؤسسهی تحقیقات اقتصادی-اجتماعی در فرانکفورت دربارهی رفتار مصرفی زنان و مردان نشان داده است که مردان بیشتر از زنان به محیط زیست آسیب میرسانند و در ایجاد بحران اقلیمی نقش پررنگتری دارند.
برای مثال، مردان بیشتر از زنان از خودروی شخصی استفاده میکنند، بیشتر از زنان وسایل الکترونیکی را به کار میبرند و بیشتر از زنان گوشت میخورند. بنابراین، انرژی بیشتری مصرف میکنند. تولید گوشت، بهویژه گوشت گاو، مقدار زیادی گاز دی اکسید کربن منتشر میکند که در پدیدهی گرمایش گلخانه ای نقش دارد. برای تهیهی خوراک دام باید درختان را قطع کرد تا جا برای مزارع کشت علوفه فراهم شود. گاز متانی که گاوها از معدهی خود آزاد میکنند به محیط زیست آسیب میرساند. صنعت نساجی و تولید پوشاک هم در آلودگی آب و خاک نقش دارد اما در این حوزه زنان بیش از مردان به محیط زیست صدمه میزنند.
تاثیر فرهنگ مردسالار و فقر بر آسیبپذیری زنان در اجلاس سازمان ملل در ریو دو ژانیرو)۱۹۹۲) تصمیم گرفته شد که به رابطهی میان جنسیت و محیط زیست به عنوان یکی از مسائل اصلی بپردازند. از آن پس، این موضوع در کانون گفتگوهای سالانهی سازمانهای بینالمللی قرار گرفت.شمار زیاد قربانیان زن سوانح طبیعی از قبیل سیل و توفان و خشکسالی در سالهای اخیر نشان داد که نگرانی در مورد آسیبپذیری زنان نابجا نبوده و نباید نابرابری جنسیتی را نادیده گرفت. در سونامی جنوب آسیا که در سال ۲۰۰۴ رخ داد تعداد قربانیان زن چهار برابر مردان بود. در گردباد سیدر که در سال ۲۰۰۷ در بنگلادش اتفاق افتاد ۸۰ درصد از قربانیان زنان و دختران بودند.
در سونامی جنوب آسیا که در سال ۲۰۰۴ رخ داد تعداد قربانیان زن چهار برابر مردان بود. در گردباد سیدر که در سال ۲۰۰۷ در بنگلادش اتفاق افتاد ۸۰ درصد از قربانیان زنان و دختران بودند.
این تفاوتها تنها مختص کشورهای در حال توسعه نیست بلکه زنان در کشورهای پیشرفته و صنعتی نیز از اثرات مخرب تغییرات اقلیمی در امان نیستند. برای مثال، در گردباد کاترینا در آمریکا هم زنان بیشتر از مردان آسیب دیدند. در این کشورها اغلب عواملی مثل سن و فقر با جنسیت قربانیان پیوندی تنگاتنگ دارد. پیرزنهای تنها در فصل گرما بیشتر از پیرمردان از دنیا میروند زیرا بستگان پیرمردها معمولاً از آنها مراقبت میکنند و آنها در شرایط بحرانی تنها نیستند. نیروی ویرانگر تغییرات اقلیمی، بهویژه در مناطق روستایی و در کشورهای در حال توسعه، چشمگیرتر است. در این مناطق بسیاری از زنان، برخلاف مردان، نمیتوانند شنا کنند و لباسهای سنتیای بر تن دارند که معمولاً بلند هستند یا مانع از حرکت سریع میشوند. در نتیجه، زنان نمیتوانند به موقع فرار کنند یا در هنگام سیل خود را نجات دهند. همچنین در این مناطق هنگام وقوع حادثه، مردان بیرون از خانه یا در محل کار هستند و زنان در زمان وقوع حادثه باید همزمان برای نجات کودکان و اعضای سالمند خانواده تلاش کنند. این امر سبب میشود که برای نجات جانِ خود به اندازهی کافی وقت نداشته باشند.در جوامع پدرسالار و در فرهنگهای جنسیت محور آمار آسیب دیدگان و جانباختگان زن بالا است. در این جوامع، زنان اغلب جایگاه اجتماعی فرودست و قدرت سیاسی و اقتصادی کمتری دارند. در نتیجه، فقیرترند، بهاندازهی کافی به منابع اقتصادی دسترسی ندارند و از حق مالکیت اقتصادی بر این منابع بیبهرهاند. علاوه بر این، زنان باید در زمینهای کشاورزی کار کنند و به امور خانه نیز رسیدگی کنند. باید عوامل قومی، سنی و گرایشهای جنسی را نیز به این فهرست افزود. خشکسالی و سیلابهای ناشی از تغییرات اقلیمی و شیوع بیماریهای واگیردار ناشی از آنها خطری است که زنان را مستقیماً تهدید میکند و بیش از بقیه به آنها آسیب میرساند زیرا در زمان خشکسالی زنان باید برای تهیهی آب راه طولانیتری را بپیمایند. معمولاً پس از بارندگیهای سیلآسا بیماری مالاریا شایع میشود و زنان در این شرایط باید از بیماران مراقبت کنند. در نتیجه، احتمال ابتلای آنها به این بیماری افزایش مییابد در هنگام سیلاب و بالا آمدن سطح آب دریا و شور شدن آب نوشیدنی احتمال زایمان زودرس و مرگ مادر و نوزاد افزایش مییابد.
یکی از دیگر عوامل آسیبزا سؤتغذیه است. مواد غذایی در پی خشکسالی یا نابودی مزارع بر اثر سیل،کمیاب میشود؛ در چنین شرایطی زنان اغلب با کمبود مواد غذایی بیشتری روبرو هستند. کمآبیِ ناشی از خشکسالی سبب میشود که مردان برای کار به منطقهای دیگر مهاجرت کنند. در این صورت، معمولاً زنان در محل زندگی خود میمانند تا از سایر اعضای خانواده مراقبت کنند، بیآنکه امنیت مالی و شخصی داشته باشند. در این شرایط، دختران اغلب تحصیل را رها میکنند تا به مادران خود کمک کنند و این در حالی است که خطر تجاوز و خشونت زنان و دخترانی را که باید برای تهیهی آب مسیر طولانیتری را طی کنند بیش از پیش تهدید میکند.برابری جنسیتیِ بیشتر، تولید دیاکسید کربنِ کمتر تعداد زنان شرکتکننده در تظاهرات جنبش «جمعهها برای آینده» بیشتر از مردان است. در نخستین راهپیمایی که در ۱۵ مارس امسال در چند شهر جهان برگزار شد ۷۰ درصد از شرکت کنندگان زن بودند. با توجه به ساختارهای اجتماعی، سهم زنان در تولید گاز دیاکسید کربن کمتر از مردان است و زنان نقش کمتری در آلودگی هوا و تغییرات اقلیمی دارند. با وجود این، خطر تغییرات اقلیمی زنان را بیشتر تهدید میکند. چون زنان اغلب درآمدی کمتر از مردان دارند، کمتر از مردان از خودروی شخصی استفاده می کنند و، بنابراین، سهم آنها در تولید گازهای گلخانهای کمتر است. زنان معمولاً مسیرهای درونشهری را با دوچرخه یا پیاده طی میکنند یا از وسایل نقلیهی عمومی استفاده میکنند، در حالی که مردان ترجیح میدهند با خودروی شخصی به مقصد نهایی برسند. در برنامهی «اهداف توسعهی پایدار» (یا همان سند ۲۰۳۰) سازمان ملل، امضاءکنندگان نسبت به انجام اقداماتی در جهت بهبود وضعیت اقلیمی و برابری جنسیتی متعهد شدهاند.
برای مثال، باید دسترسی زنان به منابع اقتصادی افزایش یابد و بهرهمندی آنان از حقوق مالکیت تضمین شود. همچنین باید با وضع قوانین حمایتی، حقوق و دستمزد زنان شاغل در صنعت و زراعت دو برابر شود تا مشکل سوءتغذیه کاهش یابد. بهبود دسترسی زنان به فناوری، بهویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات، از دیگر اهداف این برنامه است. فراهم شدن امکان تحصیل برای دختران و زنان، تضمین دسترسی آنها به آب سالم و امکانات بهداشتی و درمانی و تأمین امنیت زنان و کودکان از دیگر اهداف این برنامه است.
شبکهی زنان برای دفاع از خود
در ژوئن ۲۰۱۹ نشست تابستانی شورای حقوق بشر سازمان ملل برگزار شد. همچون سالهای گذشته موضوع اصلی گفتوگوها و گزارش کارگروهها و کمیسیونهای مختلف، زنان و تغییرات اقلیمی بود.یکی از موارد مطرحشده در این گزارشها دسترسی کمتر زنان، به علت موقعیت اقتصادی و اجتماعیشان، به اطلاعات و هشدارهای پیشگیرانه در مورد خطر وقوع سوانح طبیعی بود که سبب میشود شمار قربانیان زن بیش از مردان باشد. بنابراین، کارشناسان پیشنهاد کردند که شبکهای میان زنان و دختران تشکیل شود که دسترسی آنها به اطلاعات را تسهیل کند.
تلاش زنان برای نجات محیط زیست و بهبود شرایط خودسرعت تخریب محیط زیست و پیامدهای خطرناک ناشی از آن سبب شده است که زنان پیشگام شوند و دنبال راه چارهای برای وضعیت نابسامان کنونی باشند. مشارکت گستردهی زنان در جنبشهای حمایت از محیط زیست را نمیتوان نادیده گرفت. تحقیق دانشگاه فنی کمنیتس در آلمان دربارهی ۱۳ شهر جهان نشان میدهد که تعداد زنان شرکتکننده در تظاهرات جنبش «جمعهها برای آینده» بیشتر از مردان است. در نخستین راهپیمایی که در ۱۵ مارس امسال در چند شهر جهان برگزار شد ۷۰ درصد از شرکت کنندگان زن بودند.حتی دراین شرایط نیز زنان باید از موانعی عبور کنند که برخی از مردان بر سر راه آنها قرار میدهند. در حالی که دختر ۱۶ سالهای رهبری یک جنبش محیط زیستی را در دست گرفته و به کشورهای مختلف سفر میکند تا نگرانیِ همنسلان خود از آیندهی کرهی زمین را با دیگران در میان بگذارد، مردان محافظهکار بیش از همه با او مخالفت میکنند. البته مردان سیاستمدار لیبرال هم وقتی پای منافع اقتصادی به میان میآید، همان سازی را میزنند که مردان محافظه کار کوک کردهاند و چشم خود را بر زندگی نسلهای آینده میبندند.
وضعیت وخیم آب در ایران
احمد حاجی قادری مرحومی
آب مهم ترین و بنیادی ترین عامل حیات موجودات زنده است و آلودگی آب عبارت است از افزایش مقدار هر معرف اعم از شیمیایی، فیزیکی یا بیولوژیکی که موجب تغییر خواص و نقش اساسی آن در مصارف ویژه اش شود. آلودگی منابع آبی یكی از مهمترین عوامل تهدید كننده اكوسیستم های آبی محسوب می شود. این آلودگی ها اثرات زیانباری همچون تخریب محیط زیست و خسارات اقتصادی را به دنبال دارند. منابع آب در یك تقسیم بندی كلی به 3 دسته، آب های سطحی (نهر، رودخانه، دریاچه)، آب های زیرزمینی، آب اقیانوس ها و دریاها تقسیم می شود.آلودگی آب زمانی اتفاق می افتد که یک پیکره آبی در اثر اضافه شدن مقدار زیاد مواد تحت تاثیر قرار گیرد. زمانیکه آب برای مصرف مورد نظر مطلوب نباشد، بعنوان آب آلوده مطرح می شود. عوامل آلوده کننده آب بسیار گوناگون هستند و می توانند هم منابع آب های زیرزمینی و هم آب های سطحی را آلوده کنند. انسان به عنوان فعال ترین، خطرناک ترین و مهم ترین عامل آلودگی آب به شمار می رود.ایران بیش از یک دهه است که وارد یک دورهی خشکسالی شده که کارشناسان آن را نزدیک به ۳۰ درصد ارزیابی کردهاند. بحران آب در ایران ظرف چند سال گذشته به صورت هشداردهنده در آمده است.منابع آلاینده های آب:
• فضولات انسانی و حیوانی حاوی باکتری و نیترات: نیترات و باکتری دو ماده آلاینده مهم هستند که در فضولات انسانی و حیوانی یافت میشوند. چاههای فاضلاب و سپتیک تانکها میتوانند باعث آلودگی باکتریایی و نیتراتی آب شوند. قرار گرفتن برخی از مراکز دامپروری و کشتارگاه ها در کنار منابع آب و نیز سواحلی که آب های زیرزمینی در آن ها بسیار بالا است مانند بندر انزلی در شمال ایران، این مشکل را صد چندان می کند. کودهای شیمیایی ممکن است مشکل نیترات را تشدید کنند. نیترات زیاد برای نوزادان خطرناک است و ممکن است باعث ایجاد "سندروم نوزاد کبود" شود که ناشی از اختلال انتقال اکسیژن در خون است.
• پساب دارویی
• کودها و آفتکشها: استفاده از مواد شیمیایی در کشاورزی مانند کودهای شیمیایی، علفکش ها، حشره کش ها به ویژه در مورد شالیزارهای گیلان و مازندران، در نهایت مسموم شدن آب و خاک را همراه خواهند داشت. بسیاری از کودها حاوی اشکالی از نیتروژن هستند که میتواند به صورت ماده زیانبار نیترات درآید. برخی از سیستمهای زهکشی زیرزمینی در کشاورزی کودها و آفتکشها را در خود جمع میکنند. این آب آلوده میتواند باعث آلودگی آبهای زیرزمینی و نهرها و رودخانههای محلی شود. به علاوه مواد شیمیایی مورد استفاده برای نابود کردن حشرات و سایر بندپایان مزاحم در ساختمانها نیز ممکن است آلاینده باشد.
• فاضلابهای خانگی: دفع نادرست ترکیبات خانگی که به طور بسیار رایجی مورد استفاه قرار میگیرد، ممکن است آبهای زیرزمینی را آلوده کند. از جمله این مواد حلالها، روغن موتور استفاده شده، رنگها، حلالهای رنگها. حتی صابون و مواد شوینده و پاککننده ممکن است نهایتا آب آشامیدنی را آلوده کنند.
• مواد و فاضلابهای صنعتی: با این که حدود ۴ درصد از پسماندهایی که در ایران جمعآوری می شود صنعتی است ولی همین پسماندهایی که وجود دارد، آثار زیادی را برای محیط زیست به دنبال دارد؛ بسیاری از ضایعات صنعتی به آبزیان زیان های جدی میرسانند. این ضایعات برای خنثی شدن مقدار زیادی از اکسیژن محلول در آب را به مصرف می رسانند و موجب کاهش اکسیژن مورد نیاز برای آبزیان می شوند و آن ها را تهدید به مرگ می کنند.
از طرف دیگر بسیاری از این ضایعات مانند فلزات سنگین، جیوه، سرب، مس و غیره سمی هستند و موجب مسمومیت آبزیان می شوند. صنایع غذایی، کارخانه های کنسروسازی و کمپوت سازی ایران بیشتر در نواحی کشاورزی و روستایی مستقر هستند و متأسفانه به دلیل نبود سیستم دفع فاضلاب، فاضلاب را در جوی ها، رودخانه ها و سواحل، تخلیه می کنند.
موسسین و هیئت تحریریه:
احمد حاجی قادری مرحومی
سحر حاجی قادری مرحومی
حلیمه حسن سوری
مصطفی حاجی قادری مرحومی
مدیر مسئول:
احمد حاجی قادر مرحومی
سردبیر:
سحر حاجی قادری مرحومی
ویرایش، چاپ و انتشار
حلیمه حسن سوری
مصطفی حاجی قادری مرحومی
ارتباط و تماس با ما:
مدیر مسئول و سردبیر
Email:
Sanahajighaderi@gmail.com
ahmadhajighadermarhomi@gmail.com
Tel.:
0۰۴۹17624430633
0049152185557551
آدرس پستی:
Alte Rathausstraße 40a
Twist 49767
Deutschland
ارزش هر شماره یک یورو
یادآوری:
- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.
- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی آزاد می داند.
قدرت حق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر